احتیاط! مراقب بومیها باشید
تاریخ انتشار: ۲۰ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۹۶۸۰۶
خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: وحشتناک بود. برای آدمهایی که همیشه پاهایشان آزاد بود تا هر کجای خاکشان را خواستند گز کنند، ایستادنِ بیحرکت روی یک نقطهی از پیش تعیین شده وحشتناک بود. بار اول به روی خودشان نیاوردند؛ مثل همهی مهماننوازهای دیگر، اما وقتی سومین کشتی هلندیها توی ساحلشان لنگر انداخت و اینبار با اسباب و اثاثِ یک زندگیِ همیشگی پیاده شدند، شصتشان خبردار شد که خاکشان را از زیر پایشان کشیدهاند و تازه «وحشی» هم صدایشان میزنند!
قرن هفدهم بود؛ حوالی سال ۱۶۵۲ میلادی.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هلندیها در یکی از این سفرهای دور و دراز تجاریشان که اروپا برای خرید آذوقهاش به آسیا میآمد، یک دماغه را در خاک جنوب آفریقا پیدا کردند؛ دماغهای که از طریق آن راحتتر و زودتر میتوانستند به هند برسند و نامش «امید نیک» بود. البته که تا اینجای کار هیچ مشکلی نبود. سفیدهای اروپایی با کشتیهایشان رد میشدند و سیاههای آفریقایی برایشان دست تکان میدادند اما این رابطهی دوستانه از آنجا گره خورد که اروپاییها یک شرکت بازرگانی هلندی به نام «هند شرقی هلند»! را در خاک جنوب آفریقا تاسیس کردند و کشاورزان هلندی را که در زبان خودشان به آنها میگفتند «بوئر» با خودشان به اینجا آوردند.
خاک جاندار
خاک آفریقا جان داشت و هر دانهای را که در آن میکاشتند زنده میشد. کشاورزان هلندی آمده بودند تا برای پر کردن شکم تاجرانِ کشتیهایشان، میوه و سبزیجات بکارند اما این ظاهر ماجرا بود و آنقدر ماندند که اولین نسل سفیدهای هلندی یا همان بوئرها، در خاک آفریقا به دنیا آمدند تا ادعای مالکیت این خاک، راحتتر و پر و پیمانتر باشد.
سیاههای بومی که دیدند قافیه را باختهاند آمادهی جنگ شدند. جنگ با سفیدهایی که به بهانهی تجارت از خاکشان رد شدند، بعد به بهانهی تامین غذای مورد نیازِ کشتیها در این خاک کشاورزی کردند و حالا به بهانهی اینکه فرزندانشان روی این خاک به دنیا آمدهاند ادعای مالکیت آن را داشتند! سیاهها جنگدیدند اما با دستان خالی و سفیدها پیروز شدند چون دستهایشان پر بود از تجهیزاتی که استعمار را برایشان مثل آبِ خوردن میکرد.
بردههای بیچاره
بومیها هر روز بیشتر از دیروز رانده میشدند؛ به شمال آفریقا، به کوهها، به هر جایی که از این خاک پر برکت و آن دماغهی پر ماجرا دور بود. خاکشان را به زور و تکه تکه میگرفتند و کار به جایی رسید که برای رفت و آمد در بعضی نقاط وطنشان هم باید از همین سفیدها مجوز میگرفتند! دیگر اجازهی ساخت و ساز نداشتند. حتی زمین کشاورزی هم نداشتند. مردمان آزاد و ثروتمندی که روزگاری غذایشان را از دل خاک و آبشان را از چشم آسمانشان میگرفتند طی سیصد سال استعمار، تبدیل شدند به بردههای بیپناه و بیچارهای که جلوی محلههای پرت و بی آب و علفشان تابلوی «احتیاط! مراقب بومیها باشید!» نصب شده بود.
هویت آفریقاییها تبدیل شده بود به قصههای یواشکی و رازآلود از روزهای دورِ آزادی که نوهها در سکوت شبانه و مخفیانه از زبان پدربزرگها و مادربزرگهایشان میشنیدند. و خون، عادیترین جریانی بود که هر روز صبح از گلوی این بچهها و به جرم فریاد هویتشان، ریخته میشد. آفریقاییها چه راهحلی برای بازپسگیری وطنشان داشتند جز جنگ؟ آن هم در حد فاصل مرگ و زندگی. اما بیرحمانه کشته میشدند و خاک، همچنان در دستان ناپاک استعمارگران اروپایی دست به دست میشد. حالا بوئرها آنقدر کله گنده شده بودند که برای محافظت از خاکشان! بردههای هندی میآوردند و دیگر در حملههای بومیها حتی یک زخم هم به تنشان نمیافتاد.
مقاومت و سرکوب
آفریقاییها باختند. زنهایشان را میبردند. بچههایشان را میکشتند و خاکشان را لگدمال میکردند و به آنها میگفتند: «حیوان»! روزهای دردآلودی برای مرد آفریقایی بود و این درد تا اوایل قرن نوزدهم برای این قبیلهی مقاوم اما سرکوب شده، کِش آمد. حالا جنوب آفریقا، این نُقلِ شیرین، این مستعمرهی دلکش و جذاب، به دست بریتانیاییها افتاده بود تا همچنان، کشتیرانی تجاری اروپاییها، راهش را از جنوب آفریقا پیدا کند. حالا دیگر دشمن، دو تا شده بود: «سفیدهای هلندی بوئری» و «انگلیسیها» و دستان مرد آفریقایی همچنان خالی بود.
مستعمرهی الماس
جنگها طاقتفرسا شده بود. به همان اندازه که هلندیها با کشاورزی و زاد و ولد صاحب این خاک شده بودند، انگلیسیها برای تصاحبش بو میکشیدند! آنها دنبال چیزی بودند که بتوانند با آن قدرتشان را به رخ دنیا بکشند. چیزی مثل الماس یا طلای سرخ که واحد معاملاتشان بود و حدس میزدند بعید نیست که معدنش در این خاک عجیب و حاصلخیز باشد. و به آرزویشان هم رسیدند؛ «الماس» در سال ۱۸۶۷ و «طلا» در سال ۱۸۸۶ کشف شد. انگلیسیها به ریش طلایی بوئریها خندیدند. ارزش آفریقا بیشتر از یک مستعمرهی کشاورزی بود و حالا که آنها کشفش کرده بودند خب نوش جانشان!
سرریز دنیا در آفریقا
خبر سریع به اروپا مخابره شد. و اروپاییهای حسرتزدهی طلا ندیده، از هر کجای اروپا که به ذهنتان برسد با زن و بچه به آفریقا مهاجرت کردند. جستوجو شروع شد. خاکها را زیرورو کردند. تجهیزات آوردند. آفریقا را صنعتی کردند. و تمام. بومیها از حاشیهای که در آن بودند هم به حاشیهتر رفتند و بوئریها که دیدند کلنگهایشان به پوست گردو خورده بر طبل جنگ با انگلیسیها کوفتند.
حالا دیگر حرف سیاهها نبود که خود سفیدها هم به جان هم افتاده بودند اما انگلیسیها تیزتر از آن بودند که بازیِ بُرده را ببازند؛ نیم میلیون سرباز آوردند و قال قضیه بوئریها را کندند؛ آن هم در شرایطی که هزاران بوئری در کمپهای اسرا مرده بودند و جنگ سرانجام پس از سه سال به صلح رسید.
دل و قلوه دادن اروپاییها
ولی این پایان ماجرای استعمار آفریقا نبود. همهی ما آسیاییها خوب میدانیم که اروپاییها گوشت هم را بخورند اما استخوانهایشان را دور نمیاندازند و با قدرت گرفتن لیبرالها در بریتانیا، انگلیسیها تصمیم گرفتند کاری کنند که نه سیخ بسوزد و نه کباب؛ بالاخره آنها میخواستند از این خاک، الماس و طلا بیرون بکشند و دماغه امید نیک را هم برای رد کردن کشتیهای تجاریشان میخواستند، پس باید یک جوری سر سفیدهای هلندی و سیاههای آفریقایی کلاه میگذاشتند که هم نفهمند و به شورشهایش پایان بدهند و هم از انگلیسیها راضی باشند!
در نتیجه، انگلیسیها سال ۱۹۱۰ به آفریقای جنوبی استقلال دادند! استقلالی که شامل به هم چسباندن چند مستعمرهی دیگر انگلیس به آفریقا و تشکیل یک دولت_ملت جدید به نام «اتحادیهی آفریقای جنوبی» بود! جذاب است مگر نه؟ سیاهها آزاد و بوئریها رییس شدند و انگلیسیها با خیال راحت، هر کاری که دلشان میخواست میکردند اما بومیها ابله نبودند و جنگ دوباره جان گرفت.
بی حس تعلق
مردان و زنان آفریقایی میجنگیدند. برای حق رأی. برای خاک. برای زندگی. برای انسان بودن. و نتیجهی خونهای ریخته شدهشان، اسم وطنی بود که به آنها برگرداندند اما بی هیچ حس تعلقی! چون حالا قانون روبهرویشان ایستاده بود و بومیها دیگر جایی در آفریقا نداشتند.
با قانون، زبانشان را گرفتند. تحریمشان کردند. صبح تا شب بهشان توهین کردند. به بیگاری و اردوگاه کار اجباری تبعید شدند. و از آنها موجوداتی ساختند که حق زندگیشان با ارفاق، در سطح حیوانات بود!
آپارتاید، رنجی ممتد
در قاموس سفیدهای ترگل و ورگل اروپایی، مرد و زن و پیر و کودک آفریقایی، دیگر انسان نبودند، آنها وحشیهایی بودند که تنها باید در حد شمردن یک تا ده و نوشتن اسمشان درس میخواندند و بعد تا آخر عمر و روی خاک غصب شدهشان برای غاصبانشان جان میکندند و جواب هر اعتراض یا تقلایشان، سرب گلوله بود.
آنها برای این موجوداتِ پرخاشگرِ فاقد هویت! قانون گذاشته بودند تا خونِ جوشیدهشان را کنترل کنند. قانونی که قبلا هم بود و به صورت محلی و بی سر و صدا اجرا میشد و بومیهای آفریقایی را با آن تکه تکه میکردند اما به مدد انگلیسیهای جامعهمدار، مجموعه این قوانین به نام «آپارتاید» رسمیت گرفته بود؛ قوانینی که حتی قدم زدن در کنار ساحل را برای بومیهای آفریقا ممنوع اعلام کرده بود و از سیاهها میخواست که برده بودن را با تمام جان و دلشان بپذیرند چون از سفیدها پَستترند!
آپارتاید معنایش جدایی بود؛ جدایی سفید از سیاه، تبعیض نژادی، و تقدیمِ دو دستیِ حق نفس کشیدن به سفیدهایی که حکم برتریشان رنگ پوستشان بود.
آپارتاید میگفت: «سیاههای آفریقایی که هشتاد درصد جمعیت خاک آفریقا هستند تنها میتوانند مالک هشت درصد خاکشان باشند و سفیدهای استعمارگر که بیست درصد هستند، مالک نود و دو درصد خاک آفریقایند!» و تمام قرن بیستمِ آفریقا، با تحمل زجر ممتد این قانون گذشت.
اما حتی آپارتاید و وحشت اجرای آن هم نتوانست عشق به خاک وطن و آزادی را از سر مردان و زنان آفریقایی بیندازد و مبارزه برای باز پس گیری خاک وطن را آنقدر ادامه دادند تا اینکه «نلسون ماندلا»یشان پس از ۲۷ سال از زندان آزاد شد و خاک وطنش را با استقامتی مثالزدنی از چنگال استعماری آپارتایدچیها آزاد کرد.
دویدن برای آزادی
نلسون میگفت: «هر روز صبح در آفریقا، آهویی از خواب بیدار میشود که میداند باید از شیر تندتر بدود تا طعمه او نشود و شیری که میداند باید از آهو تندتر بدود تا گرسنه نمانَد. اما مهم نیست که شیر باشی یا آهو، مهم این است که با طلوع آفتاب، با تمام توان شروع به دویدن کنی!»
دویدن برای مبارزه با استعماری که هنوز استخوانهای خورد شدهی مردم آفریقا را میتوان از لای زخمهایش بیرون کشید اما نمیتوان رنجهایش را فراموش کرد؛ چون عادتِ تاریخ، تکرار است و حالا سالهاست که گوش جهان، استمرار نالههای دردآلود آن را از دهان خاک قسمت دیگری از تن رنجور جهان میشنود، از فلسطین، از غزه، از اردوگاه جنین.
و براستی، مگر قرار نبود «آپارتایدِ» سفیدهای اروپایی تمام شود؟ که دیگر سفید از سیاه، غربی از شرقی و اسرائیلی از فلسطینی برتر نباشد؟ که خونی بر زمین نریزد؟ و خاکی در چنگال استعمارگری نباشد؟ که فریاد مظلومی نپیچد؟ و شلاق ظالمی نچرخد؟ که تمام شود این خودبرتربینیها. که صبح طلوع کند. و نور حتی از روزنههای کور دخمهها هم بیرون بیاید. مگر قرار نبود؟ و خداوند، خود، اینگونه به پیامبرش پاسخ میدهد: «ألیس الصبح بقریب؟»
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: آپارتاید رژیم آپارتاید استعمار استعمار آفریقا عصر برده داری اسرائیل فلسطین جنوب آفریقا خاک آفریقا انگلیسی ها اروپایی ها خاک شان مستعمره ی بومی ها سیاه ها کشتی ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۹۶۸۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زارع پور: آماده اجرایی کردن پروژههایی در حوزه های ارتباطات و اطلاعات در این کشور آفریقایی هستیم
به گزارش همشهری آنلاین، عیسی زارع پور وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با لوکیا ایسانگا ناکاداما معاون نخست وزیر اوگاندا دیدار و درباره توسعه روابط در حوزه های مختلف ارتباطات و فناوری اطلاعات گفت وگو کرد.
وزیر ارتباطات در این دیدار با اشاره به روابط دو کشور و سفر ریاست جمهوری به اوگاندا، بر لزوم توسعه همکاری های فناوری اطلاعات و ارتباطات بین دو کشور تاکید کرد. زارعپور در ابتدا با معرفی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران، زمینه های کاری مختلف این وزارتخانه از پست، فضایی و زیرساخت تا دولت الکترونیک و ... را معرفی کرد.
زارع پور با اشاره به اهتمام جمهوری اسلامی ایران برای پیگیری دیپلماسی اقتصادی در قاره آفریقا و تلاش برای گسترش روابط اقتصادی با کشورهای آفریقایی در این دولت، تاکید کرد: شرکت های فنی و مهندسی ایرانی در کشورهای مختلف آفریقایی و غیرآفریقایی پروژه های مهم زیرساختی را به انجام رسانده اند و این آمادگی وجود دارد تا پروژه های مشابه در حوزه های ارتباطات و اطلاعات نیز در این کشور ( اوگاندا) اجرایی شود.
وزیر ارتباطات به سفر هفته آینده معاون فناوری و نوآوری این وزارتخانه به اوگاندا اشاره کرد و گفت: این سفر با همراهی شرکت ها، تولیدکنندگان و سرمایه گذاران حوزه فناوری اطلاعات انجام می شود و امیدوارم که این رفت و آمدها باعث گسترش روابط در این حوزه شود.
به نقل از مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، زارع پور با اشاره به فعالیت شرکت های دانش بنیان بسیاری در حوزه های مختلف از جمله شرکتهای فناوری ارتباطات که زیرساخت دولت الکترونیک در ایران را با توانمندی های داخلی راه اندازی کرده اند، تصریح کرد: این شرکت ها علاقه مند و آماده حضور جدی در اوگاندا و کمک به رفع نیازهای این کشور در حوزه های مختلف و همچنین آماده انتقال دانش و تجربه به همتایان اوگاندایی خود هستند.
وزیر ارتباطات در این دیدار برای میزبانی وزیر تکنولوژی و فناوری اوگاندا اعلام آمادگی کرد و گفت: هیاتی ایرانی در آینده نزدیک با هدف مذاکرات تخصصی برای توسعه همکاری های فیمابین به اوگاندا سفرخواهد کرد.
معاون نخست وزیر اوگاندار نیز با اعلام خرسندی از حضور در ایران و بازدید از ظرفیت ها و توانمندی های این کشور در حوزه های مختلف، برای استفاده از این ظرفیت ها در جهت توسعه ارتباطات اعلام آمادگی کرد. وی ابراز امیدواری کرد که هیئت ایرانی را به وزیر مربوطه در دولت اوگاندا مرتبط سازد. ناکاداما لزوم آموزش نیروی انسانی اوگاندایی را یادآور شدند و از دوستان ایرانی درخواست کمک در زمینه کارورزی دانش آموختگان در حوزه ای سی تی و تربیت عملی و مهارتی نیروهای اوگاندایی را داشتند.
بیشتر بخوانید:
پروانه یکپارچه شبکه و خدمات به سه اپراتور ارتباطی اعطا شدپیگیری تفاهمات انجام شده در سفر ریاست جمهوری به اوگاندا، از جمله ارئه خدمات مشاوره فنی و مهندسی در خصوص گسترش نسل چهارم و پنجم تلفن همراه و نیز معرفی شرکت های توانمند ایرانی برای پیاده سازی این فناوری، مساعدت در تامین و تولید تجهیزات اصلی حوزه ارتباطات و مخابرات؛ کمک به ارتقای تکنولوژی های مخابراتی و ارتباطاتی و انجام بررسی های لازم بمنظور ایجاد بسترهای تحقق اقتصاد دیجیتال، برخی از محورهای دیدار وزیر ارتباطات با معاون نخست وزیر اوگاندا بود.
دو طرف ابراز امیدواری کردند با توجه به برنامه ریزی های انجام شده، امکان تبادل هیئت های سطح بالا فراهم شود.تفاهم سیاسی و زمینه های همکاری بین طرفین در همه حوزه های مورد اشاره می تواند منجر به قرارداد یا تفاهمنامه همکاری گردد.
کد خبر 848870 برچسبها وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات عیسی زارع پور - وزیر ارتباطات سازمان فضایی ایران شرکت پست ایران و اوگاندا اینترنت اوگاندا